یکی از کاربران فضای مجازی در واکنش به نامه رهبری نوشت: شوکه شدم که چقدر روایت دولتمردان و رسانهها از ایران در من تاثیر داشته است، لحن آرامشبخش و هوشمندانه این نامه مرا متعجب ساخت.
خبری بر صدر محتوای شبکه های اجتماعی و اخبار خبرگزاری های داخلی و خارجی نشست؛ پیامی از رهبر انقلاب برای جوانان آمریکای شمالی و اروپا، نامه ای با سبک و سیاقی متفاوت تر از آنچه که سیاسیون می نویسند و منتشر می کنند. پیام هزاران بار در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخید چرا که مخاطب آن قرار نبود سردمدارن سیاسی باشند، بلکه این بار رهبر انقلاب، برای جوانانی نامه نوشته که غرق دنیای مادی و درونی خویشتند، و از ایشان دعوت کرده که فراتر از آنچه از اسلام شنیدهاند، و اگر به راستی در جستجوی حقیقتند، قرآن را بخوانند.
اما آیا این پیام به مخاطب خود رسید؟ بازتاب های این نامه از سوی جامعه غرب چه بود؟
سادهاندیشی است اگر تنها چندین روز پس از انتشار این نامه به دنبال بازخورد آن در میان مردم خوابزده غرب باشیم، چرا که نامه، باید نخست به دست مخاطب برسد، مخاطب آن را بخواند و تدبر کند و بعدتر پیام عمیقش را بفهمد، و در آن صورت است که مسیر “جستجوی حقیقت و خواندن قران” را آغاز خواهد کرد. اما جمع بندی واکنشهای مخاطبان در فضای مجازی را می توان به نوعی بازخورد فعلی این پیام متفاوت و خاص دانست.
واکنشها را می توان به طریقه زیر خلاصه بندی کرد:
گروه اول، مردمانی هستند که منطق موجود در این پیام را به درستی درک کردهاند. در میان انبوه کامنتهایی که در ذیل خبر و یا پیام رهبری در سایتهای انگلیسی زبان یافت میشود، بسیاری به درستی منطق پیشنهادات ایشان اشاره کردهاند که در این میان چند مورد را در ادامه مرور میکنیم:
فردی با شناسه cfrydj در شبکه ردیت مینویسد: “این نامه اثرگذاری است و به من کمک کرد بفهمم که ادبیات امروز رسانه ها مشابه ادبیاتی است که قبل از جنگ جهانی دوم در خصوص یهودیان وجود داشته است و این واقعه ترسناک است. با خواندن این نامه فهمیدم که من اطلاعات دست اول از آموزههای اسلام ندارم… گرچه خود را فردی لیبرال و آگاه میدانم اما واقعا شوکه شدم که چقدر روایتهای دولتی و رسانهای از وضعیت ایران در من تاثیر گذار بوده است و لحن آرامشبخش و هوشمندانه این نامه مرا متعجب ساخت. این نامه باعث شد بفهمم چقدر ]ناخوداگاه[ تحت تاثیر قرار گرفتهام در حالی که حتی فکر نمیکردم چنین باشد.”
“دیو” نیز در بلومبرگ نظر خود را درباره محتوای این نامه چنین میگوید:
“این نامه به وضوح مشکل هر جامعه را ترسیم میکند، این که ما نباید هر آنچه منابع غیر موثق که شمارشان رو به فزونی است را بپذیریم، این نامه به من یادآوری کرد که صد سال پیش دو جنگ جهانی رخ داد و این نامه اخطاری است که باید این تنفر میان فرهنگ ها و ملت ها را متوقف کرد وگرنه عاملی برای جنگهای آتی خواهد بود.”
“جی دید” نیز در نیویورک مگزین چنین می گوید:
“دیدگاه رهبر ایران مرا تحت تاثیر قرار داد. پیامش به موقع و فصیح است… وقتی این پیام را در توییتر دیدم اشک از چشمانم جاری شدزیرا فکر میکنم پیام زیبا و از صمیم قلب بوده است…. از آیت الله خامنه ای برای این چالش به هنگام برای جوانان این جهان سپاسگزارم.”
کاربری با نام “دن شپرد” نیز در سایت “راشا تودی” نوشته است:
” حق با اوست، اینجا در غرب، بیشتر افراد دیدگاه منفی از اسلام دارند اما هیچ اطلاعاتی از تاریخچه اسلام و یا دانشی درباره این دین ندارند. اگر بسیاری از مردم میفهمیدند که خاورمیانه برای هزاران سال تحت هجمه بیگانگان بوده است درک میکردند که چرا مثلا در قران درباره کشتار کفار آیاتی وجود دارد. …. اسلام زمانی تغییر میکند که غرب از این دین برای جنگافروزی استفاده نکند. هر چه باشد 1.6 میلیارد انسان به این دین اعتقاد دارند و غرب باید این افراد را بپذیرد.”
گروه دوم، افرادی که تحت تاثیر تبلیغات رسانههای غربی با پیش ذهنیتی منفی از اسلام و آموزههای رحمانی به طرح سوال و تشکیک در خصوص اسلام پرداختند. این افراد در واکنش به پیامی که ایشان را به مطالعه کتاب آسمانی دعوت میکرد، شبهات موجود در ذهن خود را در قالب کامنتهای متعدد ذیل اخبار مرتبط با پیام معظم له مطرح کردند. طرح این شبهات آغاز مباحثه و پرسش و پاسخ میان جوانان و افراد عادی جوامع غربی و مسلمان بوده است.
برخلاف آنچه اغلب در دنیای عادی رخ میدهد و کارشناسان و یا مبلغان دینی با بدنه جامعه غربی در ارتباطند، این بار در دنیای مجازی مسلمانان عادی به صورت گستردهتری به شبهات افراد لائیک، مسیحی و یا یهودی را درباره اسلام و پیامبر پاسخ میدهند، انتشار این پیام در فضای مجازی بستری را فراهم کرده است تا هم مسلمانان با سوالات و دغدغههای سایرین درباره اسلام اشنا شوند و هم غیر مسلمانان نه از مجاری دیپلماتیک و هدایت شده، بلکه از زبان افرادی عادی با حقایق اسلام آشنا شوند.
گروه سوم، مسلمانان و اندیشمندانی که از انتشار چنین محتوایی استقبال کرده اند، بسیاری از مسلمانانی که پیام رهبری، دغدغه شان بوده و هست. برای مثال، “آصف حسین”، استاد بازنشسته دانشگاه “لنکستر” انگلیس که کتابهای متعددی درباره ایران نوشته است در گفتگو با «نسیم»، با اشاره به این که این پیام حرف اغلب مسلمانان است میگوید: پیام آیتالله خامنهای را باید در میان همه منتشر کرد، من هم به دنبال نگارش کتابی هستم که به جهان نشان دهد چهره اسلام آنچه رسانههای غربی ترسیم میکنند نیست.
وی می گوید این پیام نگرش مردم غرب را نسبت به ایران نیز تغییر میدهد چرا که محتوای این پیام با آنچه مردم اروپا و آمریکا از ایران به غلط تصور می کنند، مغایرت دارد.
و یا پرفسور کوین برت، تحلیلگر و پژوهشگر آمریکایی نیز با ابراز افتخار از انتشار نامه رهبری مینویسد: شاید برای برخی از خوانندگان اینکه یک رهبر اسلامی خواستار تفکر آزاد است، جای تعجب داشته باشد. در غرب، معمولاً چنین تصور میشود که آزاداندیشان با مذهب مخالفند. دکترین امروزه غرب بر این باور است که مذهب و تفکر آزاد همواره در تقابل با یکدیگر قرار دارند.
وی با استقبال از محتوای این نامه افزوده است: غربیهایی که قادر باشند پیششرطهای ذهنیشان را کنار بگذارند، حبابهای ذهنی ناشی از تبلیغات را بشکنند و به اسلام با ذهن “سفید” بنگرند (و بعد از هوش خود یا عقل استفاده کنند) احتمال دارد از دیدن میزان تفاوت حقیقت با تصویرهای رقتانگیزی که رسانهها بیست و چهار ساعت شبانهروز در طول سال به خورد ما داده میشود، حیرتزده شوند.
گروه آخر نیز مانند همیشه سربازان رسانههای سلطه و استکبارند که با تغذیه اتاق فکرهای غربی در نخستین ساعات انتشار پیام به هتاکی، ایجاد تشکیک و زیر سوال بردن این نامه داشته و دارند. افرادی که مغرضانه در تلاشند تا اصل پیام که دعوت به مطالعه اسلام به دور از شائبههای سیاسی و پروپاگاندای رسانهای است را به حاشیه ببرند.